قوله تعالى: فإذا قضیْتمْ مناسککمْ الآیة... سبب نزول این آیت آن بود که عرب چون از حج و مناسک فارغ مى‏شدند، هر کسى بر در کعبه بیستادى و مناقب و مآثر پدر خویش در گرفتى، این یکى گفتى پدرم مهمان دار بود و درویش نواز، و آن یکى گفتى پدرم مبارز بود و جنگها مردانه بکردمى، و گفتى چون خاندان ما بجوانمردى و نیکوکارى و سرافرازى هیچ خاندانى نیست، هر کسى بنوعى تفاخر میکرد، و مناقب اسلاف خود مى‏خواند، رب العالمین ایشان را از آن برگردانید و بذکر خود فرمود گفت: چنانک پدران خود را یاد مى‏کنید مرا یاد کنید و مرا ستائید، که آن همه نیکویى بپدران شما من کردم، و من خواستم، و من بر آن داشتم، پس شکر همه مراست، و منت مرا! «أنا و الملأ فى بناء عظیم اخلق فیعبد غیرى و انعم فیشکر غیرى» ابن عباس گفت معنى آیت آنست: که چون پدر ترا بدى میگویند و در حق وى ناسزا شنوى خشم گیرى و از آن فراهم آیى، چون که از مبتدعان و بى دینان در حق ما ناسزاها مى‏شنوى و گزافها مى‏بینى بدان خشم نگیرى، و چشم از آن برهم نهى، چنین مکن! فاذْکروا الله کذکْرکمْ آباءکمْ أوْ أشد ذکْرا یاد کرد الله بخشم گرفتن در ناسزا که بحق وى میشنوى بیشتر کن از یاد کرد پدران بخشم گرفتن در بدایشان شنیدن. و هم ازین باب آنست آنچه رب العالمین گفت «لا تجد قوْما یوْمنون بالله و الْیوْم الْآخر یوادون منْ حاد الله و رسوله» و به‏


قال النبى: «اوثق عرى الایمان الحب فى الله و البغض فى الله.»


قومى گفتند «فإذا قضیْتمْ مناسککمْ» خطیب را میگوید بمنا در ایام منا، که مرا ستائید و مرا یاد کنید چنانک بروزگار گذشته پدران خود را مى‏ستودید، و مى‏یاد کردید، بل که بیشتر. و اگر ایشان را حق تربیت است ما را حق کردگارى و روزى گمارى است. اینجا نکته است بآنچه حق پدر گفت نه حق مادر، یعنى که پدر را بحرمة و هیبت یاد کنید، و مادر را بشفقت و رحمت و الله تعالى هو الذى یرحم و لا یرحم.


فمن الناس منْ یقول ربنا آتنا فی الدنْیا الآیة... این قومى راست که همت ایشان دنیا بود، مال و زر و سیم و غلام و کنیزک وضعیت و ماشیه، الله میگوید و ما له فی الْآخرة منْ خلاق کسى که از ما همه این خواهد وى را از خیر آن جهانى هیچ نصیب نه. همانست که گفت: و منْ کان یرید حرْث الدنْیا نوْته منْها و ما له فی الْآخرة منْ نصیب‏


فى بعض الاخبار من بدأ بنصیبه من الدنیا فانه نصیبه من الآخرة و لا یدرک منهما ما یرید، و من بدأ بنصیبه من الآخرة وصل الیه نصیبه من الدنیا و ادرک من الآخرة ما یریده.


آن گه صفت پیغامبران و مومنان در گرفت، و باز نمود که ایشان چه خواهند و مقصود ایشان چه بود، گفت و منْهمْ منْ یقول ربنا آتنا فی الدنْیا حسنة و فی الْآخرة حسنة و قنا عذاب النار مفسران را قولهاست در حسنه این جهانى و حسنه آن جهانى. على بن ابى طالب (ع) گفت: حسنه این جهانى هم جفت شایسته است، و آن جهانى حوراء بهشتى، و عذاب آتش که از آن مى‏پرهیز خواهند هم جفت بد است در دنیا یدل علیه ما


روى ابو الدرداء ان رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم قال «من اوتى فى الدنیا قلبا شاکرا و لسانا ذاکرا و زوجة مومنة تعینه على امر دنیاه و آخرته، فقد اوتى فى الدنیا حسنة و فى الآخرة حسنة»


قتاده گفت حسنة دو جهانى عافیت است: و دلیل برین تأویل آنست که مصطفى صلى الله علیه و آله و سلم بعبادت بیمارى شد، و آن بیمار را چون بچه مرغ بى بال دید، فقال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم «هل کنت تدعوا الله بشی‏ء او تسأله شیئا ایاه؟ قال کنت أقول اللهم ما کنت معاقبى به فى الآخرة فعجله لى فى الدنیا، فقال سبحان الله اذا لا تستطیعه او لا تطیقه، هل لا قلت «اللهم ربنا آتنا فى الدنیا حسنة و فى الآخرة حسنة و قنا عذاب النار فدعا الله بها فشفاه.


و قیل من اتاه الله الاسلام و القرآن و اهلا و مالا و ولدا فقد اوتى فى الدنیا حسنة و فى الآخرة حسنة. و قنا عذاب النار ابن عباس قال: «عند رکن الیمانى ملک قائم منذ خلق الله السماوات و الارض یقول آمین، فقولوا ربنا آتنا فی الدنْیا حسنة و فی الْآخرة حسنة و قنا عذاب النار.


رب العالمین گفت ایشان که این دعا کنند و خیر دنیا و آخرت از من خواهند ایشانراست هر چه از من خواهند، فذلک قوله أولئک لهمْ نصیب مما کسبوا اى سألوا ابن عباس گفت مردى آمد پیش رسول خدا و گفت: «مات ابى و لم یحج أ فأحج عنه؟ فقال النبى «لو کان على ابیک دین فقضیته اما کان ذلک یجزى؟ قال بلى قال فدین الله احق ان یقضى. قال فهل لى من اجر؟ فانزل الله هذه الآیة یعنى من حج عن میت کان الاجر بینه و بین المیت.


و عن انس، قال رسول الله: فى رجل اوصى بحجة کعب له اربع حجات: حجة للذى کتبها، و حجة للذى نفذها، و حجة للذى اخذها، و حجة للذى امر بها.


و الله سریع الْحساب الآیة...


قال النبى ان الله تعالى یحاسب الخلق فى قدر حلب شاة

میگوید الله زود شمارست که چون یکى را شمار کرد همه خلق را شمار کرد، چندان که کسى یک چشم زخم بیرون نکرد وى شمار همه خلقان همه بکند، که نه حاجت بشمار کردن دارد، نه در آن تأمل و تفکر کردن، از دور آدم تا منتهى عالم لا بل که از ابتداء آفرینش تا آخر که قیامت پدید آید، اعمال بندگان و حرکت آفریدگان و دم زدن ایشان همه داند و شمردن آن تواند، و خرد و بزرگ آن بیند، و بنده را از آن خبر دهد، و جزا کند، اینست که گفت عز و علا: یوْم یبْعثهم الله جمیعا فینبئهمْ بما عملوا، أحْصاه الله و نسوه و اذْکروا الله فی أیام معْدودات الآیة... ایام معدودات ایام تشریق است، و آن یازدهم ذى الحجة است و دوازدهم و سیزدهم. یازدهم را یوم القر گویند، لان الناس یقرون فیه بمنا، و یفرغون من معظم النسک. و دوازدهم یوم النفر الاول گویند، و سیزدهم یوم النفر الثانى گویند، در خبرست که انها ایام اکل و شرب و ذکر الله عز و جل و شب چهاردهم لیلة الحصبا گویند، لان الناس ینزلون فیها بالمحصب و دهم ذى الحجة روز نحر است و نهم روز عرفة و هشتم روز ترویه و جمله دهه ذى الحجة ایام معلومات گویند، بمذهب شافعى. و شرف این روزها را مصطفى گفت: «ما من ایام افضل عند الله، و لا العمل فیهن احب الى الله، من هذه الایام العشر.


فاکثروا فیهن من التهلیل و التکبیر، فانها ایام تهلیل و تکبیر و ذکر الله عز و جل، و ان صیام یوم منها یعدل بصیام سنة، و قیام کل لیلة منها کقیام لیلة القدر، و العمل فیهن یضاعف بتسع مائة ضعف.


و قال صلى الله علیه و آله و سلم: «سید الشهور شهر رمضان و اعظمها ذو الحجة»


و از فضل و شرف ایام معلومات آنست که ابراهیم خلیل را در آن خواب نمودند بذبح فرزند، و آن قصه برفت، و تشریف بیافت. و موسى کلیم در آن وعده مناجات یافت، گویند که آن سى روز که وى را وعده دادند ماه ذى القعده بود و ده روز که بر افزودند از اول ماه ذى الحجة بود. فذلک قوله تعالى و أتْممْناها بعشْر و مصطفى را درین ده روز بشارت دادند باتمام نعمت، و اکمال دین و شریعت، و بر دشمن ظفر، و نصرت و خشنودى خداوند عز و جل، و ذلک فى قوله تعالى الْیوْم أکْملْت لکمْ دینکمْ الآیة...


و فى ذلک ما روى عن ابن عباس قال: کل بیعة الرضوان فى عشر ذى الحجة، و بناء الکعبة فى عشر ذى الحجة، و کمال الدین کان فیه، و فیه وقعت التوبة لادم، و فیه وقع النداء و الاجابة بالحج. قال تعالى و أذنْ فی الناس بالْحج، و فیه وقع التقرب و التکلیم لموسى بن عمران، و فیه وقع الفداء بالذبح لاسماعیل، و قال «و ابتنى على بفاطمة علیهما السلام فى ذى الحجة من اثنین و عشرین من الشهر.»


و فى روایة اخرى عن میمون بن مهران عن عبد الله بن عباس قال قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم: «ان اول یوم من ایام العشر هو الیوم الذى تاب الله على آدم و غفر له، فمن صام ذلک الیوم غفر الله له ذنوبه و تاب علیه. و الیوم الثانى نجى الله فیه یونس من بطن الحوت، فمن صام ذلک الیوم کان کمن عبد الله الف سنة لم یعصه فیه و نجاه من کل غم و کرب و الیوم الثالث، استجاب الله فیه لزکریا، فمن صام ذلک الیوم استجاب الله له کل دعوة دعا بها لدنیاه و آخرته. و الیوم الرابع ولد فیه عیسى بن مریم، فمن صام ذلک الیوم نفى الله البوس و الفقر من بین عینیه و یکون یوم القیمة مع السفرة الکرام البررة، و الیوم الخامس، ولد فیه موسى بن عمران فمن صام ذلک الیوم برى من النفاق، و الیوم السادس فتح الله خیبر على النبى صلى الله علیه و آله و سلم، فمن صام ذلک الیوم نظر الله الیه، و من نظر الیه لم یعذبه ابدا، و الیوم السابع تغلق فیه ابواب جهنم السبعة، و الیوم الثامن و هو یوم الترویه یفتح الله فیه ابواب الجنان الثمانیة، و الیوم التاسع و هو الیوم المشهود و هو یوم عرفة و هو یوم الحج الاکبر، فمن صام ذلک الیوم کتب له صیام سنتین، سنة قبلها و سنة بعدها یباهى الله به ملائکته، و غفر له ذنوبه کلها، و الیوم العاشر و هو یوم النحر فمن اهرق فیه دما غفر الله له باول قطرة تقطر من دم اضحیته، و غفر له ذنوبه، و ذنوب عیاله کلهم، و من اطعم من نسکه و تصدق به بعث یوم القیمة آمنا و تکون تلک الاضحیة فى میزانه اثقل من جبل احد، و تطفئ عنه اضحیته حر جهنم.


و اذْکروا الله فی أیام معْدودات الآیة.... ذکر اینجا تکبیر است، و علما را اختلاف است در وقت آن و قدر آن، و اجمع اقاویل آنست که روز عرفه نماز بامداد در گیرد تا آخر ایام تشریق نماز دیگر کرده از پس نمازها، و در مجمعها میگوید «الله اکبر الله اکبر الله اکبر لا اله الا الله و الله اکبر، و لله الحمد على ما هدانا.» و اصل این تکبیر از عهد ابراهیم خلیل است اندر آن حال که خواست فرزند را قربان کند، چون صدق عهد از وى ظاهر گشت، و فرمانبردارى را میان ببست الله تعالى ندا داد جبرئیل اندر هوا ندا کرد، و گوسفند فدا را همى آورد و همى گفت «الله اکبر، الله اکبر، لا اله الا الله، الله اکبر و لله الحمد» ابراهیم بر نگرست بدید آواز برداشت و گفت که «لا اله الا الله، الله اکبر» اسماعیل آگاه گشت و آواز برداشت گفت.


«الله اکبر و لله الحمد» الله تعالى این ذکر اندرین امت مشروع کرد، تا اندرین ایام همى گویند و از آن حال یاد همى آرند. و مصطفى صلى الله علیه و آله و سلم گفت: «زینوا اعیادکم بالتکبیر»


و یروى «زینوا العیدین بالتهلیل و التقدیس و التحمید و التکبیر»


و مصطفى صلى الله علیه و آله و سلم روز عید چون بیرون شدى این دعا گفتى: «اللهم بحق السائلین الیک، و بحق مخرجى هذا، لم اخرج اشرا، و لا بطرا، و لا ریاء و لا سمعة. خرجت اتقاء سخطک و ابتغاء مرضاتک، فعافنى اللهم بعافیتک من النار.»


فمنْ تعجل فی یوْمیْن فلا إثْم علیْه الآیة... هر که تعجیل نماید و از منا برود در نفر اول، و سه شب از ایام تشریق بمنا بنپاید، او را رخصت هست و بر وى هیچ بزه نیست، پس اگر شب سیم آفتاب فرو شده نرفته باشد پس روا نیست که تعجیل کند تا روز سیم که سنگ افکند، آن گه با مردم برود. و قیل فى معناه فمن تعجل فى یومین فهو مغفور له لا اثم علیه، و لا ذنب و من تأخر فکذلک. قال سعید بن المسیب «توفى رجل بمنا فى آخر فى ایام التشریق، فقیل لعمر أ فلا تشهد دفنه؟ قال عمر و ما یمنعنى ان ادفن رجلا لم یذنب منذ غفر له.»


و من الناس منْ یعْجبک قوْله الآیة... این در شأن مردى آمد از قریش، ازین منافقى، نیکو سخنى، بد فعلى، که منظرى شیرین داشت و سخنى نرم و زبانى خوش اما کافر دل بود، و سوگند خوار و سخت خصومت و بد سیرت. آمد بر مصطفى صلى الله علیه و آله و سلم و سوگند یاد کرد که من ترا دوست دارم و بر دین توام. و مصطفى صلى الله علیه و آله و سلم او را بدین بنواخت و نزدیک خود کرد، و سخنش خوش آمد. گویند که اخنس بن شریق بود و گویند که ثعلبه بود.


و یشْهد الله على‏ ما فی قلْبه و آن گه خداى را مر گواه گرفتى که آنچه میگویم راست است و دروغ بود و یشْهد الله خوانده‏اند بفتح یا و رفع هاء الله و معنى آنست که خداى گواه است پنهان بد او در دل او.


و هو ألد الْخصام قال شدید القسوة فى معصیة الله، جدل بالباطل، عالم اللسان، جاهل للعلم، یتکلم بالحکمة و یعمل بالخطیئة.


قال النبى: «ان ابغض الرجال الى الله الالد الخصم».


و إذا تولى سعى‏ فی الْأرْض الآیة... دو معنى گفته‏اند این را، یکى آنست که چون بر گردد از تو این منافق در زمین تباه کارى کند، که جایى بگذشت و کشت زارى را دید، و آتش در آن زد، و چهار پاى را بکشت. معنى دیگر آنست که این منافق چون والى شود و او را ولایتى و عملى بود بیداد کند و فساد جوید تا الله تعالى بشومى وى باران باز گیرد، تا چهار پایان نیست شوند و کشت زار خشک گردد و تباه شود.


و إذا قیل له اتق الله أخذتْه الْعزة بالْإثْم ... این عزت حمیت است و این اثم کفر، یعنى چون او را گویند که از خدا بترس، حمیت جاهلیت و قوت کفر او را بر آن دارد که فساد و معصیت کند. قال عبد الله بن مسعود ان من اکبر الذنب عند الله عز و جل ان یقال للعبد اتق الله، فیقول علیک بنفسک.» ضحاک گفت کافران قریش مکر ساختند و کسى را به مدینه فرستادند، که ما مسلمان شدیم، و جماعتى را از یاران درخواستند تا ازیشان دین حق بیاموزند. مصطفى صلى الله علیه و آله و سلم قومى را بفرستاد، نام ایشان خبیب بن عدى الانصارى و مرثد بن ابى مرثد الغنوى، و عبد الله بن طارق، و خالد بن بکیر، و زید بن الدثنه، و عاصم بن ثابت امیر ایشان بود، بیامدند از مدینه و هفتاد مرد از کافران براه ایشان آمدند، و مرثد و خالد و عبد الله کشته شدند، و عاصم هفت تا تیر داشت، بهر تایى مردى را از عظماء مشرکان بکشت، آن گه گفت «اللهم انى حمیت دینک صدر النهار فاحم لى آخر النهار» پس کافران گرد وى درآمدند و او را بکشتند، خواستند تا سر او از تن جدا کنند و به مکه برند، رب العالمین لشکر زنبور بفرستاد تا کافران را از وى باز داشتند، که عاصم را با خداى عهدى بود که هیچ کافر را هرگز بر وى غلبه نباشد، و دست هیچ کافر بود نرسد، و او را نپاسد پس گفتند بگذارید تا زنبوران از وى باز گردند آن گه سرش از تن جدا کنیم، پس بارانى عظیم ببارید و سیلى در آمد، و عاصم را برگرفت. چنین آورده‏اند که عاصم را برگرفت و به بهشت برد، و کافران را برگرفت و بدوزخ برد. پس خیب بن عدى را با سیرى بردند، و بنو الحارث بن عامر بن نوفل بن عبد مناف او را بخریدند تا به پدر خویش باز کشند، که پدر ایشان حارث روز احد بدست خبیب کشته شد دختران حارث گفتند هرگز هیچ اسیر چون خبیب ندیدیم، که در مکه هیچ میوه نبود، و هر وقت بدست وى خوشه انگور میدیدیم، پس او را از حرم بیرون بردند تا بردار کنند و در آن حال این شعر بگفت:


فلست ابالى حین اقتل مسلما


على اى شق کان فى الله مصرعى‏

و ذلک فى ذات الاله و ان یشأ


یبارک فى اوصال شلو ممزع‏

آن گه گفت «اللهم انک تعلم انه لیس احد حولى یبلغ رسولک سلامى، فابلغه سلامى» پس مردى از مشرکان نیزه بر سینه وى نهاد، خبیب گفت «اتق الله» آن کافر خشم گرفت و در طعنه بیفزود و گذاره کرد، رب العالمین این آیت در شأن وى فرستاد و إذا قیل له اتق الله أخذتْه الْعزة بالْإثْم.